Kabbalah.info - Kabbalah Education and Research Institute

بحران کنونی

bohran3این راز پنهانی نیست که بشریت در اوج بحران عمیقی قرار دارد. اکثر ما این بحران را احساس می کنیم. حس بی محتوائی، بی معنائی، نامفهومی و یأس درونمان را فرا گرفته است. بحران چهار چوب خانوادگی در تربیت کودکان ونسل جوان، اعتیاد به مواد مخدر، وضعیت امنیتی متزلزل، شک و تردید در مقابل جنگ اتمی و تحدید اقلیمی، تمام اینها قسمتی از مشکلاتی است که ما را از احساس خوشبختی و آسودگی دور می سازد و باعث تأسف و افسردگیمان می شود. در واقع گویا که قدرت تسلطمان را در زندگی فردی و اجتماعی و رویدادهای جهانی از دست داده ایم.

مسلمأ صحیح تشخیص دادن اوضاع، خود پیمودن نیمی از راه در جستجوی راه حل و چاره جوئی است. بنابراین برای یافتن راه حل مشکلات، باید دلایل آنها را فهمید و درک نمود. صحیح ترین و مطمئن ترین اساسی که از آن باید آغاز کرد، شناخت طبع دنیای انسان است. با شناخت طبع بشر و قوانینی که در او وجود دارد، انسان به اشتباهاتش آگاهی می یابد و از این طریق، توانائی رهایی یافتن از آن اشتباهات را بدست می آورد.

تحقیق و بررسی طبیعت اطراف، انسان را این چنین آگاه می سازد که جماد، گیاهان و موجودات زنده از راه غریزه شان تحت نظر و کنترل طبیعت هستند. فعل و انفعالات و واکنشهایشان نه خوب به حساب می آیند نه بد، بلکه طبق قوانین طبعشان با یک هماهنگی خاصی در کنار یکدیگر و در جوار طبیعت وجود دارند. در صورتیکه اگر خوب به طبع بشر بیاندیشیم، پی خواهیم برد که او با سایر موجودات تفاوتهای زیادی دارد. او تنها موجودیست که از سوء استفاده از جامعه و سلطه جوئی بر آن لذت می برد و باعث اختلاف طبقاتی در اجتماع می شود. این همان خود خواهی را نشان می دهد که باعث و بانی ناهماهنگی و بی توازنی در طبیعت است.

در واقع در طی تاریخ بشریت، نیاز به لذت بردن در وجود انسان بتدریج رشد و تکامل بیشتری پیدا کرده است. در ابتداء بصورت نیازهای اولیه، مانند لذت بردن از غذا، روابط جنسی، سلطه جویی و کسب دانش، و مسلمأ این مراحل باعث رشد جامعۀ بشری است در راه جستجوی روش های اجتماعی و گسترش علمی، فرهنگی و صنعتی و همچنین روشهای تربیتی و آموزشی. و با این اندیشه که آسایش مالی احساس رضایت و خوشبختی خواهد داد انسان با تمام توانائی به سوی پیشرفت قدم گذاشت. با این وجود هم اکنون پس از طی تمام این مراحل، بشریت به بن بست رسیده و احساس شکست و بی محتوائی می نماید.

این احساس از آنجا سرچشمه می گیرد که حس اغناء و ارضاء نیاز از لذت بردن زودگذر است و انسان به هیچ گونه قادر به آن نیست که زمانی طولانی این احساس را در وجود خود نگه دارد. مطمئنأ هر انسانی به نتیجۀ ذکر شده رسیده و بارها آرزو و اشتیاق بدست آوردن هدفی را داشته و پس از سالها آرزو و کوشش، عاقبت به آن هدف دست یافته و پس از مدت کوتاهی آن اشتیاق از بین رفته و احساس پوچی و بیهودگی جایگزین آن گردیده است و پس از آن در اندیشۀ مراحل بعدی و هدفهای جدید راه را همان گونه ادامه می دهد، به آرزوی رسیدن به آسایش و خوشبختی جاودانی و به امید اغناء و ارضاء طولانی مدت، همواره بدنبال هدفهای تازه دویده و به آنها دست یافته و دوباره تکرار مکررات - پس از مدت کوتاهی این ذوق و اشتیاق پایان یافته و احساس پوچی و بی محتوائی جایگزینش شده.

امروزه این روند ها، هم در زمینۀ شخصی بعنوان فرد و هم در زمینۀ بشریت بعنوان جامعه پیش می آید. پس از هزاران سال تجربه ما با این مشکل روبرو هستیم که هنوز نمی دانیم چگونه به احساس خوشبختی جاودانه یا امنیت حیاتی اولیه دست یابیم. همین مسئله سد راهمان و دلیل واضح عذاب کشیدن مان است.

علاوه بر این، در طول نسلها غریزۀ طبیعی خود پرستی انسان پیشرفت بسیاری کرده و به حساب اعضای دیگر اجتماع لذت می برد. امروزه به طور باور نکردنی ما شاهد این هستیم که چگونه انسان موفقیتش را روی ویرانه های دیگری بنا می سازد. بی توجهی و تنفر انسانها نسبت به یکدیگر به اوج خود رسیده و این مسئله شهادت اینرا می دهد که ادامۀ هستی نوع بشر در خطر است.

توجه و تحقیق طبیعت بما می آموزد که تمام اجزاء زندگی بر عکس ماهیت خودپرستی و بر اساس دیگری آفریده شده اند که آن را اصل نوع دوستی می نامند که مفهومش هم یاری و هم دردی کردن با اعضای دیگر اجتماع است. در هدف تکامل زندگی موجود زنده، سلولهای بدن ارتباطی هماهنگ و داد وستدی دو جانبه و امین دارند. هر سلولی فقط مایحتاج ضروری برای زنده بودنش را جذب می نماید و با تمام قدرتِ بازمانده اش به یاری بقیه سلولها و اعضای بدن می پردازد. در تمام طبقات طبیعت، تکامل در این است که جزء برای کل و فرد برای جمع تلاش کرده و خود را قسمتی جدا نشده از آن می داند. لاکن بدون توجه و نگرانی به دگر عضو ها، نوع دوستی وجود و مفهومی ندارد.

اکنون پس از تحقیقات فراوان در زمینه های مختلف، علم به این نتیجه رسیده است که بشریت نیز جسمی زنده و تکامل یافته است و متأسفانه مشکل اینست که ما انسانها از آن آگاهی نداریم. بنابراین برما واجب است که از خواب عمیقمان بیدار شویم و بفهمیم که تمام رویدادها و مشکلاتی که در زندگی وجود دارند اتفاقی نیستند و هیچ راه حلی از راه حل های گذشته مان مشکل گشای این مسئله نیست. نه تنها این مسائل و مشکلات از بین نرفته بلکه دشوارتر و بغرنجتر خواهند گردید، مگر اینکه جامعۀ بشری راه و روندش را طبق قوانین هستی و طبیعت در پیش بگیرد که همان قانون نوع دوستی است.

تمام حوادث منفی و اتفاقات دشوار زندگیمان در سطح فردی و در سطح اجتماعی نتیجۀ نافرمانی از قوانین طبیعت است. مسلمأ واضح است که پریدن از ساختمان برجی بلند به امید اینکه قدرت جاذبۀ زمین برما متأثر نباشد کار ابلهانه ای است. امری که کمتر مشخص است اینست که زندگی ما، جامعۀ بشریت و تمام روابط انسانی، از طریق و طبق قوانین طبیعت اداره و کنترل می شوند، و اکنون بر ما واجب است که توقف کرده و خودمان را بررسی نمائیم و بفهمیم کجای اعمالمان با طبیعت هماهنگی و توازن ندارد و در جهت معکوس آن پیش می رود و چطور می توانیم جهت صحیح زندگی را بیابیم. مسلمأ تمام اینها بستگی به سطح آگاهی ما دارد: هر چه بیشتر از طبیعت و قوانینش اطلاعات کسب نمائیم کمتر عذاب خواهیم کشید و سریعتر پیشرفت خواهیم کرد.

در قانون آفرینش و هستی، نوع دوستی ماهیت موجودات است، اما در مقام و رتبه ای که ما قرار داریم، برما بعنوان بشر واجب است که با سعی و کوشش و با اختیار و انتخاب خودمان به سطحِ روابط نوع دوستی با دیگران برسیم. طبیعت این تلاش را به عهده ما سپرده است تا بتوانیم با توانائی های خودمان بطور مستقلانه به سطح زندگی جدید و عالی تری دست بیابیم که همان ماهیتی است که فرق بین انسان و موجودات دیگر را روشن می نماید.

ما انسانها موجوداتی خودپرست آفریده شده ایم بنابراین امکان اینکه مستقیمأ برعلیه (Ego) صفت خودپرستی عمل نمائیم برایمان نامقدور است، زیرا این طبع بشر است. و تمام حکمت و دانائی در این نهفته: باید روشی را جستجو کرد که باعث شود که از درون همان خود خواهی بخواهیم روابطمان را با دگر عضوهای جامعه تغییر بدهیم و مانند قسمتی از یک جسم کامل به دیگران بپیوندیم.

ما انسانها بطور اتفاقی موجودات اجتماعی آفریده نشده ایم. اگر عمیقأ رفتار بشری را تحت تحقیق قرار بدهیم کشف خواهیم کرد که هدف تمام اعمال و کردارمان برخوردار شدن از قدردانی و شکرگزاری اطرافیانمان است، که زندگی جدیدی را به ما اهداء می نماید و قدر نشناسی و بی توجهی اطرافیان باعث درد و رنجمان می شود، مانند خجالت زدگی در مقابل دیگران که بزرگترین تحدیدی است که انسان می تواند حس نماید. ما انسانها همیشه طبق ارزشهای انسانی و اجتماعی که جامعه برایمان تائین نموده به انتخابات خود می رسیم، بنابراین اگر موفق به تغییر دادن آنها شویم مطمئنأ قادر خواهیم بود که اتحاد و همبستگی با دیگران و همدردی با آنان را در رأس ارزشهای خود قرار دهیم، که همان ارزشهای نوع دوستی است.

هنگامیکه جامعۀ ما ارزش انسان را طبق میزان خدمتش به اجتماع ارزیابی نماید، بشر تشویق به خدمت کردن به جامعه می شود و به خاطر آن زندگی می کند. برای مثال اگر جوایز و مدالها را فقط به کسانی که در راه همدردی و همبستگی اجتماع کوشش می نمایند اهداء کنیم، باعث تشویق و پیشرفت جامعه در راه نوع دوستی خواهیم شد. اگر کودکان اینگونه والدینشان را ارزیابی نمایند و انسانها طبق رفتار و پندار نیکشان نسبت به دیگران ارزیابی و قدردانی کنند مسلمأ همه ما چنان رفتار خواهیم کرد که بتوانیم از لذت سپاس و قدردانی دیگران بهره مند شویم و بتدریج احساس کنیم که رفتار نوع دوستی نسبت به دیگران احساسی فوق العاده و برتری است، نه فقط به دلیل با ارزش بودنش در ارزشهای اجتماع، بلکه رفتار نوع دوستی همان سرچشمۀ لذت متکامل و بی پایان است که حد و مرزی ندارد و ابدی می باشد.

با وجودیکه جامعۀ امروزی جامعه ای خودخواه و خود پرست است، ما شاهد آمادگی گسترده ای در راه پیشرفتش به جهت جامعۀ نوع دوست هستیم. در واقع همۀ ما می دانیم که از زمانهای کهن همیشه اساس نوع دوستی،  پایه و اساس آموزش و فرهنگ بوده است. در مراکز آموزشی و در چهار چوب خانواده، ما فرزندانمان را در راه و روش انسانیت تربیت می نمائیم و به آنها دوست داشتن دیگری، همبستگی، همدردی، یاوری، گذشت و اتحاد را می آموزیم و هرگز کسی با این ارزشها مخالفت نخواهد کرد. امروزه که در دنیای ما ارتباطات جمعی و بین المللی پیشرفت و گسترش وسیعی پیدا کرده است، ما امکانات آنرا داریم که در عرض مدت زمان کوتاهی انسانها را در سراسر دنیا از آگاهی و ارزشهای جدیدمان آشنا سازیم و به این وسیله باعث بالا بردن سطح آگاهی بشریت در شناخت بحرانی که در آن قرار گرفته شویم، بحرانی که در جهت منفی پیش می رود و احتیاج به راه حل اساسی دارد.

البته نیاز به حل مشکلات روزمرۀ زندگی، ما را وادار به تغییر دادن وضعیت کنونی می نماید ولی در آینده خواهیم یافت که این موضوع در اینجا خاتمه نمی یابد و ملزوم به اصلاح نهاد درونی ماست.

انسانی که در درونش رابطۀ صحیحی را با دیگران بنا می سازد بتدریج وارد دنیائی خواهد شد که زیست در آن مفهوم دیگری دارد، دنیائی که تا کنون هیچ گونه آشنائی با آن نداشته است. و از این طریق تکامل طبیعت را احساس خواهد نمود.

هم اکنون پس از کسب تجربۀ فراوان در طی نسلهای بسیار، مسلمأ به سطحی از آگاهی دست یافته ایم که قادر به فهم آن هستیم که قانون تکامل طبیعت، ما را به چه سوئی هدایت می نماید. با کمک حکمت کهن کبالا قادر خواهیم بود قدم های اولیه و مهمی را در راه استفاده از قوانین طبیعت برداریم و خودمان را قسمتی از همان سیستم کامل طبیعت و یکتائی بدانیم و طعم هماهنگی و توازن را بچشیم و تکامل و لذت جاودانی را احساس نمائیم.

 

آخرین انتشارات

book_10

از پراکندگی تا هماهنگی
- خواندن کتاب
- خرید کتاب

آموزش رایگان کبالا به زبان انگلیسی